مقاله پژوهشی
اکبر جدیدی محمدآبادی؛ انور شاهمحمدی
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر بازی‌های رایانه‌ای آموزشی بر دقت و تمرکز دانش‌آموزان دختر پایه هشتم شهر کرمان انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش‌آموزان دختر پایه هشتم متوسطه شهر کرمان در سال تحصیلی 1403-1402 بودند که یک نمونه 40 نفری در قالب دو کلاس 20 نفری ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر بازی‌های رایانه‌ای آموزشی بر دقت و تمرکز دانش‌آموزان دختر پایه هشتم شهر کرمان انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش‌آموزان دختر پایه هشتم متوسطه شهر کرمان در سال تحصیلی 1403-1402 بودند که یک نمونه 40 نفری در قالب دو کلاس 20 نفری از جامعه به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شد. از دو پرسش‌نامه دقت تولوز-پیرون (1911) و پرسش‌نامه تمرکز سواری و اورکی (1395) برای جمع آوری اطلاعات پیش آزمون-پس آزمون و از نرم افزارهای بازی‌های رایانه‌ای بعنوان عمل آزمایشی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها نیز با روش آماری تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار SPSS19 انجام شد. نتایج نشان داد بازی‌های آموزشی رایانه‌ای بر بهبود دقت و تمرکز دانش آموزان گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه موثر بوده است. بنابراین بواسطه انعطاف‌پذیری ساختار بازی‌های آموزشی رایانه‌ای و سازماندهی غیرخطی آنها و ویژگیهای انگیزشی بازی‌های رایانه‌ای و بهرهمندی از قوانین و اصول یادگیری نظیر تقویت فوری می‌توانند در افزایش تمرکز و دقت ایفای سهم کنند.
مقاله پژوهشی
سورنا زندی؛ مهدیه رضایی؛ بابک امیدوار؛ سید محمد شبیری
چکیده
آموزش محیط زیست یکی از اساسی‌ترین ابزارهای دستیابی به توسعه پایدار به‌شمار می‌رود. اما با این حال اجرای مؤثر آن در دانشگاه‌ها همچنان با چالش‌های متعددی روبه‌رو است. مقاله حاضر با هدف طراحی و تبیین یک مدل جامع برای آموزش محیط زیست در نظام آموزش عالی با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای استقرایی انجام شده است.گردآوری داده‌ها ...
بیشتر
آموزش محیط زیست یکی از اساسی‌ترین ابزارهای دستیابی به توسعه پایدار به‌شمار می‌رود. اما با این حال اجرای مؤثر آن در دانشگاه‌ها همچنان با چالش‌های متعددی روبه‌رو است. مقاله حاضر با هدف طراحی و تبیین یک مدل جامع برای آموزش محیط زیست در نظام آموزش عالی با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای استقرایی انجام شده است.گردآوری داده‌ها به روش اسنادی و با استفاده از منابع معتبر بین المللی شامل مستندات علمی، گزارشات سیاستی و منابع معتبر دانشگاهیدر حوزه محیط زیست گردآوری و پس از مقوله بندی در قالب 3 مقوله اصلی و 17 زیر مقوله به منظور ارائه مدل نهایی پژوهش مورد تحلیل گرفته‌اند. اعتبارسنجی مدل طراحی شده از طریق مشارکت 32 نفر از خبرگان و صاحب نظران در حوزه محیط زیست صورت گرفته است. مدل ارائه شده در پژوهش حاضر براساس سه مؤلفه‌ی کلیدی آموزش محیط زیستی یعنی دانش، نگرش و مهارت در قالب سه مقوله اصلی شامل «آموزش مستقیم» ، « آموزش غیرمستقیم» و « مسئولیت اجتماعی دانشگاه» و 17 زیر مقوله ارائه شده است. مدل ارائه شده نهایی برخلاف مدل ارزیابی فعلی براساس شاخص گرین متریک -که عمدتاً بر شاخص‌های کمی نظیر تعداد دوره‌های آموزشی و مقالات پژوهشی تمرکز دارد- علاوه بر توجه بر ابعاد کمی و کیفی آموزش، شیوه‌های نوین تدریس، ادغام مفاهیم پایداری در رشته‌های مختلف، و تأثیرگذاری دانشگاه بر جامعه، بر جنبه‌های کلیدی مانند اثربخشی آموزش، تغییر نگرش و رفتار دانشجویان ، توسعه آموزش میان‌رشته‌ای، ارتقای نقش دانشگاه در جامعه، و توجه بیشتر به عدالت زیست‌محیطی متمرکز است. انتظار می‌رود نتایج مطالعه حاضر نقشی کارآمد در رفع کاستی‌های روش های ارزیابی فعلی و بهبود سیستم ارزیابی به عنوان ابزاری کارآمدتر برای سنجش واقعی تأثیر دانشگاه‌ها در مسیر توسعه‌ی پایدار با تاکید بر ارتقای نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاهی و ارتقای آموزش محیط زیستی در آموزش عالی ایفا نماید.
مقاله پژوهشی
مهدی شمالی احمدآبادی؛ عاطفه برخورداری احمدآبادی
چکیده
عزم تحصیلی می‌تواند تأثیر مثبتی بر کیفیت یادگیری دانش‌آموزان داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هدفمندی در زندگی و نگرش به هوش مصنوعی در پیش‌بینی عزم تحصیلی دانش‌آموزان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های توصیفی-همبستگی و جامعۀ آماری آن متشکل از کلیۀ دانش‌آموزان دوره دوم متوسطۀ شهر اردکان در سال تحصیلی ۱۴۰۲- ۱۴۰۳ بود. نمونه‌گیری ...
بیشتر
عزم تحصیلی می‌تواند تأثیر مثبتی بر کیفیت یادگیری دانش‌آموزان داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هدفمندی در زندگی و نگرش به هوش مصنوعی در پیش‌بینی عزم تحصیلی دانش‌آموزان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های توصیفی-همبستگی و جامعۀ آماری آن متشکل از کلیۀ دانش‌آموزان دوره دوم متوسطۀ شهر اردکان در سال تحصیلی ۱۴۰۲- ۱۴۰۳ بود. نمونه‌گیری به شیوه خوشه‌ای انجام شد. حجم نمونه بر اساس فرمول گرین ۱۰۷ نفر تعیین شد اما به منظور کفایت حجم نمونه در مجموع ۲79 داده جمع‌آوری شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای عزم تحصیلی کلارک و مالکی (201۹)، هدفمندی در زندگی کرامباف و ماهولیک (۱۹۶۹) و نگرش به هوش مصنوعی دانش‌آموزان شمالی و برخورداری (۱۴۰۳) بود. در نهایت پس از حذف نمرات پرت، ۲۳۶ پرسش‌نامه با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS26 و به روش تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج نشان داد بین هدفمندی در زندگی و ابعاد آن (هدف و اندریافت) و عزم تحصیلی دانش‌آموزان رابطۀ مثبت معنی‌داری وجود دارد (0۱/0>P). بین نگرش به هوش مصنوعی با عزم تحصیلی دانش‌آموزان نیز رابطۀ مثبت معنی‌داری مشاهده شد (0۱/0>P). نتایج رگرسیون چندگانه نیز نشان داد، هدفمندی در زندگی و نگرش به هوش مصنوعی در پیش‌بینی عزم تحصیلی دانش‌آموزان سهم معناداری داشتند (مجذور آر تعدیل‌شده برابر ۲۹۴/0، 001/0>P و ۶۱۳/۱۲=F) و توانستند ۸/۲۳ درصد از واریانس عزم تحصیلی دانش‌آموزان را پیش‌بینی کنند. این یافته‌ها بر ضرورت برنامه‌ریزی آموزشی برای تقویت هدفمندی و ترویج فناوری‌های نوین جهت ارتقای انگیزه و کیفیت یادگیری تأکید دارد.
مقاله پژوهشی
خاطره محمد جعفری؛ مهدی محمدی؛ مجید کوثری؛ رضا ناصری جهرمی؛ سولماز خادمی؛ فردوس شادی؛ انسیه اثنی عشری
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی نقش هوش هیجانی دیجیتال در عملکرد تحصیلی دانشجویان در نظام آموزش عالی بود. این پژوهش از نوع کاربردی، در زمره پژوهش‌های کیفی و از نوع فراترکیب انتقادی بوده که با استفاده از روش پنج مرحله‌ای فراترکیب تفسیری انتقادی انجام شده است. فراترکیب تفسیری انتقادی یک روش پویا و انعطاف‌پذیر است که با ترکیب تحلیل کیفی و نظریه ...
بیشتر
هدف از این پژوهش بررسی نقش هوش هیجانی دیجیتال در عملکرد تحصیلی دانشجویان در نظام آموزش عالی بود. این پژوهش از نوع کاربردی، در زمره پژوهش‌های کیفی و از نوع فراترکیب انتقادی بوده که با استفاده از روش پنج مرحله‌ای فراترکیب تفسیری انتقادی انجام شده است. فراترکیب تفسیری انتقادی یک روش پویا و انعطاف‌پذیر است که با ترکیب تحلیل کیفی و نظریه انتقادی نه تنها به ترکیب یافته‌های مطالعات کیفی می‌پردازد، بلکه با نگاهی انتقادی و تفسیری، به تحلیل قدرت، ایدئولوژی‌ها وبافتارهای اجتماعی-سیاسی مؤثر بر پدیده مورد مطالعه توجه دارد. گردآوری اطلاعات و یافته‌های استخراج شده، براساس مطالعات کیفی پیرامون پدیده مورد مطالعه و مشابه آن است. پـس از آن که داده‌هـای گردآوری شده به نقطه اشباع رسید، که در نهایت مطالعات منتخب در پژوهش 38 مقاله رسید و سپس فرایند بررسی و تفسیر آغاز شد در این مرحله محتوای مقالات به دقت مطالعه شده و شاخص‌های اساسی استخراج شده است. یافته‌ها بیانگر این مطلب هستند که براساس هوش هیجانی دیجیتال عوامل موثر بر عملکرد تحصیلی دانشجویان را می‌توان در دو مضمون اصلی دستاوردهای هوش هیجانی دیجیتال برای دانشجو و دستاوردهای هوش هیجانی دیجیتال برای استاد دسته‌بندی نمود. این پژوهش با روش کیفی و با رویکرد فراترکیب تفسیری نتقادی نشان می‌دهد که هوش هیجانی دیجیتال به عنوان مجموعه‌ای از مهارت‌های اجتماعی، عاطفی و شناختی، عاملی کلیدی در بهبود عملکرد آموزشی و انطباق پذیری دانشجویان در فضای دیجیتال است. با وجود چالش‌های موجود در پیشینه پژوهشی محدود این حوزه، توسعه مهارت‌های خودتنظیمی، تفکر انتقادی و مدیریت فضای دیجیتال برای اساتید و دانشجویان به عنوان راهکارهای عملیاتی پیشنهاد می‌شود.
مقاله پژوهشی
دلارام سادات دلیران؛ شهره دلیران؛ ندا ابراهیمی مقدم؛ شیدا سادات دلیران
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی، حس انسجام، انعطاف‌پذیری روانشناختی و سرزندگی تحصیلی در میان دانش‌آموزان مدارس هوشمند بود. این مطالعه با استفاده از روش توصیفی-همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش‌آموزان دختر مقطع دوم متوسطه در شهر رشت بود. نمونه پژوهش متشکل از 340 دانش‌آموز بود که ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی، حس انسجام، انعطاف‌پذیری روانشناختی و سرزندگی تحصیلی در میان دانش‌آموزان مدارس هوشمند بود. این مطالعه با استفاده از روش توصیفی-همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش‌آموزان دختر مقطع دوم متوسطه در شهر رشت بود. نمونه پژوهش متشکل از 340 دانش‌آموز بود که به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای دومرحله‌ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای استاندارد سرزندگی تحصیلی، نیازهای بنیادین روانشناختی، حس انسجام و انعطاف‌پذیری روانشناختی بود که پس از تأیید روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفتند. داده‌ها از طریق آزمون‌های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد که سرزندگی تحصیلی با نیازهای بنیادین روانشناختی (r = 0/53)، حس انسجام (r = 0/51) و انعطاف‌پذیری روانشناختی (r = 0/29) همبستگی مثبت و معناداری دارد. این نتایج حاکی از آن است که هرچه دانش‌آموزان از نیازهای بنیادین روانشناختی (مانند خودمختاری، شایستگی و ارتباط) برخوردار باشند، حس انسجام قوی‌تری داشته باشند و انعطاف‌پذیری روانشناختی بیشتری نشان دهند، سرزندگی تحصیلی بالاتری را تجربه می‌کنند. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای نیازهای بنیادین روانشناختی، حس انسجام و انعطاف‌پذیری روانشناختی به‌صورت ترکیبی قادر به پیش‌بینی 40 درصد از واریانس سرزندگی تحصیلی دانش‌آموزان هستند. این یافته‌ها بر اهمیت تقویت نیازهای روانشناختی و انعطاف‌پذیری در محیط‌های آموزشی تأکید می‌کنند و می‌توانند به برنامه‌ریزی مداخلات آموزشی برای بهبود عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان در این مدارس کمک کنند.
مقاله پژوهشی
نوشین گشمردی
چکیده
The present research, conducted using a descriptive-survey method and classified as applied research, the current research aimed to evaluate the effectiveness of virtual education in the High school in Bushehr province. The research population consisted of teachers (1842 individuals) and students (245,697 individuals). The sample size included 317 teachers and 384 students, selected by stratified random sampling based on the Morgan and Krejcie table. For data collection, a researcher-developed 49-item closed-ended questionnaire based on a 5-point Likert scale was used. The questionnaire’s ...
بیشتر
The present research, conducted using a descriptive-survey method and classified as applied research, the current research aimed to evaluate the effectiveness of virtual education in the High school in Bushehr province. The research population consisted of teachers (1842 individuals) and students (245,697 individuals). The sample size included 317 teachers and 384 students, selected by stratified random sampling based on the Morgan and Krejcie table. For data collection, a researcher-developed 49-item closed-ended questionnaire based on a 5-point Likert scale was used. The questionnaire’s validity was confirmed through face, content (CVI = 0.81), and construct validity, and its reliability was verified using Cronbach’s alpha method (α = 0.91). The results of the one-sample t-test indicated that, given the calculated alpha error for the t-test at the significance level of p ≤ 0.05, it can be inferred with 95% confidence that the implementation of ICT-based education is feasible, and that the virtual education delivered thus far in schools has been effective at the same level of confidence. With respect to the dimensions examined, all components were evaluated above the average level by respondents, except for the “objectives” component within the effectiveness dimension. Furthermore, the results of the independent-two-sample t-test revealed no significant difference between the mean scores of teachers and students regarding the feasibility of ICT-based education and the effectiveness of virtual education (p ≥ 0.05). Consequently, it can be concluded that this research presents significant findings that can serve as a practical guide for the future implementation of such education programs in the education system for planners and implementers of educational programs.
مقاله پژوهشی
محمدرضا بیدل؛ حسین مومنی مهموئی؛ علی اکبر عجم
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی الزامات و بسترهای کاربرد هوش مصنوعی در برنامه درسی علوم تجربی دوره اول متوسطه بود. به این منظور از رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون استفاده گردید. مشارکت‌کنندگان در پژوهش دبیران درس علوم تجربی دوره متوسطه اول بودند که بر اساس نمونه‌گیری هدفمند با ملاک قرار دادن سابقه کاری و حیطه تخصصی انتخاب شدند. داده‌های پژوهش ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر، بررسی الزامات و بسترهای کاربرد هوش مصنوعی در برنامه درسی علوم تجربی دوره اول متوسطه بود. به این منظور از رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون استفاده گردید. مشارکت‌کنندگان در پژوهش دبیران درس علوم تجربی دوره متوسطه اول بودند که بر اساس نمونه‌گیری هدفمند با ملاک قرار دادن سابقه کاری و حیطه تخصصی انتخاب شدند. داده‌های پژوهش با استفاده از مصاحبه‌های فردی نیمه ساختاریافته جمع‌آوری گردید. داده‌ها با استفاده از روش کدگذاری در قالب مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر تحلیل شدند. یافته‌های پژوهش بیانگر چهار محور کلی، شامل الزامات مدیریتی- نظارتی (پشتیبانی از معلمان در استفاده از هوش مصنوعی، ارزیابی مستمر معلمان بر اساس شاخص‌های آموزش به کمک هوش مصنوعی، همکاری میان نهادی در زمینه استفاده از هوش مصنوعی، مانیتورینگ فرایندهای مدرسه‌ای در زمینه پیاده‌سازی هوش مصنوعی)؛ الزامات تخصصی- پداگوژیک (مشتمل بر توسعه سواد دیجیتال معلمان علوم تجربی، ادغام روش‌های تدریس فعال با فناوری‌های هوش مصنوعی، بازطراحی محتوا بر مبنای ماهیت تجربی علوم، آموزش تفکر علمی و انتقادی به دانش آموزان در مواجهه با هوش مصنوعی)؛ الزامات زیرساختی- فناورانه (مشتمل بر بهبود زیرساخت‌های سخت‌افزاری مدارس، طراحی دستیارهای هوشمند آموزشی، ایجاد شبکه‌های تعاملی ابری در زمینه ذخیره و کاربرد ابزارهای هوش مصنوعی)؛ بسترهای فرهنگی- اجتماعی (مشتمل بر توجه به نقش خانواده‌ها در حمایت از یادگیری علوم با هوش مصنوعی، تقویت نگرش مثبت در معلمان نسبت به فناوری‌های هوشمند، توجه به تعاملات اجتماعی در آموزش به کمک هوش مصنوعی، فرهنگ‌سازی و آگاهی بخشی) عنوان گردید.
